ﺭﻓﯿﻖ ﮐﯿﻪ ؟

ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﯾﺪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﺘﻪ ﻧﮑﺒﺖ...؟ 
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﭘﻮﻝ ﻻﺯﻣﻢ ...
ﺑﮕﻪ : ﺑﺪﺑﺨﺖ ﮔﺪﺍ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕﻋﺎﺑﺮﺗﻮ ﺑﻔﺮﺳﺖ..
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﯾﻀﻢ ، ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺑﮕﻪ :ﺍﯾﺸﺎﻻ ﺳﻘﻂ ﺑﺸﯽ ﮔﻨﺪﺕ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮎ ﺷﻪ...
ﻭﻟﯽ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﮐﻤﭙﻮﺕﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﺖ ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ...
ﺑﮕﻪ : ﭘﺎﻟﻮﻧﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺭﻭﮐﻤﺮﺕ ﺗﺎﺑﯿﺎﻡ ﺍﻓﺴﺎﺭﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﮕﺮﺩﻭﻧﻤﺖ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ...
ﺑﮕﻪ :ﺧﺨﺦ ﺍﯼ ﺗﻮﺭﻭﺣﺖ!ﺳﮓ ﻣﺤﻞ ﺗﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ؟
ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺟﻮﻥ ﻭ ﺩﻝ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻪ

 پسرکي بود عا شق دخترکي

روزها گذشت و دخترک نيز عاشق شد
هر دو عاشق دلتنگ بدون هم زندگي برا شون معني نداشت
گاهي اوقات که با هم ميرفتن بيرون اونقدر مست هم ميشدن که فراموش ميکردن
مردم دارن نگاه هشون ميکنن .اونا هميشه وقتي همديگه رو ميديدن عشق بازي را
شروع ميکردن اونقدر لذت ميبردن
که اگه يه روز از هم دور بودن از دلتنگي دق ميکردن.
روز ها ميگذشت و اونا هم با روزگار عشقشون را نسبت به هم بيشتر بيشتر ميکردن
تا گذشت و روزي دخترک حالش بد شد و از حال رفت
پسرک هول شده بود نگران نميدونست چي کار کنه
سريع اونو به بيمارستان رسوند .
دکتر وقتي اونو ماينه کرد رو به پسرک کرد و گفت با اون چه نسبتي داري؟
پسرک سرش را بالا گرفت
و گفت اون ليلي منه عشق منه من مجنونه اونم من عشق اونم . . .
دکتر از صداقت پسرک خوشش آمد و به او
گفت حالش خوبه فقط بايد يک آزمايش بدهد .
دخترک پس از به هوش آمدن وقتي پسرک را ديد دردش را فراموش کرد.
اون رفت و آزمايش داد .
روزه بعد پسرک با جوابه آزمايش پيشه دکتر رفت .
وقتي دکتر جواب آزمايش را ديد دهنش قفل شده بود.
رفت کنار پسرک و با کلي مقدمه چيني به پسرک گفت: . . .
ناگهان دنيا براي پسرک سياه شد.
از حال رفت ديگه دوست نداشت چشماش را باز کنه
تا نيمه هاي شب در خيابان ها قدم ميزد قدم هايي پر از نا اميدي
حتي ديگر جواب تلفن هاي دخترک را هم نمي تونست بده .
روزه بعد با دخترک قرار داشت با نا اميدي رفت.
براي اين که دخترک ناراحت نشود به عشق بازي هايش ادامه داد و هيچ نگفت.
ولي دخترک از جواب آزمايش سراغ ميگرفت و پسرک هر روز بهانه اي مياورد.
هر روز افسرده و افسرده تر ميشد تا اينکه ديگر دخترک تاب نياورد و از او
خواهش کرد که بگويد .
اونقدر اصرار کرد که پسرک به او گفت :
اگر ميخواي بدوني فردا بيا خونه مون تا بهت بگم.
دخترک تعجب کرد آخه تا حالا پسرک از او نخواسته بود که به خونشون برود.
براي آرامش پسرک قبول کرد.
روز بعد دخترک آمد.
ابتدا کمي صحبت کردن و بعد از دقايقي پسرک روبه دختر کرد و به او گفت:
ميخواهم امروز با هم س ک س داشته باشيم.
ناگهان دخترک به خود آمد و گفت چي؟!
پسرک گفت : س ک س
دخترک بر خود افسوس ميخورد که چرا به او اعتماد کرده و عاشق شده
بلند شد و راه افتاد که برود
ناگهان پسرک جلوي اون ايستاد و بهش گفت: بايد امروز با هم س ک س داشته باشيم.
دخترک سيلي محکمي به پسرک زد و به اون گفت خفه شو
پسرک دستاي اونو گرفت و با خواهش از او خواست
دخترک با گريه ميگفت ميدوني الان اولين باري که به من دست زد ي
تو پاک بودي اما چرا حالا ...
پسرک نذاشت چيزه ديگه اي بگه
پسرک اونو گرفت و به سمت اتاق خوابش برد.
دخترک جيق ميکشيد.
پسرک لباسهاي اون را به زور در آورد و بعد از خودش را.
دخترک جيق ميکشيد التماس ميکرد گريه اما . . .
پسرک به دخترک تجاوز کرد و دخترک هيچ کاري نمي تونست بکند و
فقط گريه ميکرد به حال خودش که چرا. . .
بعد از تمام شدن کارش کنار دخترک دراز کشيد و اشکاش را پاک ميکرد
و آروم موهاش را نوازش ميکرد.
دخترک ديگر حتي توان نداشت دست پسرک را کنار بزند.
فقط ميگفت: خيلي پستي کثافت و به حرفاش ادامه ميداد
پسرک بعد از سکوتي طولاني به حرف اومد و با لبخندي معصومانه گفت:
حالا ديگه منم ايدز دارم !!!!!!!!!!!!!!
ناگهان دخترک ساکت شد هيچ نگفت و فقط به چشمانه پسرک خيره شده بود.
با بغض سنگيني به پسرک گفت يعني من . . .
بغض شکست و اشک هايش جاري شد
با خود ميگفت : او چقدر عاشقم بود؟!
پسرک اورا در آغوش کشيد
پسرک هم ديگر نميتوانست او را ساکت کند
چون چشم هاي خودشم هم خيسه خيس بود.
 
 
 
 
 
 
پسر: ضعيفه!دلمون برات تنگ شده بود اومديم زيارتت کنيم!
دختر: توباز گفتي ضعيفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: واااااي… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشيد ويکتوريا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزيز مني، خوب شد؟… آشتي؟
دختر:آشتي… راستي گفتي دلت چي شده بود؟
پسر: دلم! آها يه کم مي پيچه…! ازديشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چيه؟ نميگم مريضم اصلا… خوبه؟
دختر: لوووس!
پسر: اي بابا… ضعيفه! اين نوبه اگه قهرکني ديگه نازکش نداري ها!
دختر: بازم گفت اين کلمه رو…!
پسر: خب تقصرخودته! ميدوني که من اونايي رو که دوست دارم اذيت ميکنم… هي نقطه ضعف ميدي دست من!
دختر: من ازدست توچي کارکنم؟
پسر: شکرخدا…! دلم هم پيچ ميخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… ليلي قرن بيست ويکم من!
دختر: چه دل قشنگي داري تو! چقدر به سادگي دلت حسوديم ميشه!
پسر: صفاي وجودت خانوم!
دختر: مي دوني! دلم… براي پياده روي هامون… براي سرک کشيدن تومغازه هاي کتاب فروشي ورق زدن کتابها… براي بوي کاغذ نو… براي شونه به شونه ات را رفتن و ديدن نگاه حسرت بار بقيه… آخه هيچ زني که مردي مثل مرد من نداره!
پسر: مي دونم… مي دونم… دل منم تنگه… براي ديدن آسمون چشماي تو… براي بستني شاتوتي هايي که باهم ميخورديم… براي خونه اي که توي خيال ساخته بوديم ومن مردش بودم….!
دختر: يادته هميشه ميگفتي به من ميگفتي “خاتون”
پسر: آره… آخه تو منو ياد دخترهاي ابرو کمون قجري مي انداختي!
دختر: ولي من که بور بودم!
پسر: باشه… فرقي نمي کنه!
دختر: آخ چه روزهايي بودن… چقدردلم هواي دستاي مردونه ات رو کرده… وقتي توي دستام گره مي خوردن… مجنون من…
پسر: …
دختر: چت شد چرا چيزي نميگي؟
پسر: …
دختر: نگاه کن ببينم! منو نگاه کن…
پسر: …
دختر: الهي من بميرم… چشات چرا نمناکه… فداي توبشم…
پسر: خدا… نه… (گريه)
دختر: چراگريه ميکني؟
پسر: چرا نکنم… ها؟
دختر: گريه نکن … من دوست ندارم مرد گريه کنه… جلو اين همه آدم… بخند ديگه… بخند… زودباش…
پسر: وقتي دستاتو کم دارم چطوري بخندم؟ کي اشکامو کنار بزنه که گريه نکنم…
دختر: بخند… و گرنه منم گريه ميکنماا
پسر: باشه… باشه… تسليم… گريه نمي کنم… ولي نمي تونم بخندم
دختر: آفرين! حالا بگو براي کادو ولنتاين چي خريدي؟
پسر: توکه ميدوني من از اين لوس بازي ها خوشم نمياد… ولي امسال برات يه کادو خوب آوردم…
دختر: چي…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آويزون شد …
پسر: …
دختر: دوباره ساکت شدي؟
پسر: برات… کادو… (هق هق گريه)… برات يه دسته گل گلايل!… يه شيشه گلاب… ويه بغض طولاني آوردم…!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها ديگه بدون تو خيابونها صفايي نداره…!
اينجاکناره خانه ي ابديت مينشينم و فاتحه ميخونم…
نه… اشک و فاتحه
نه… اشک و فاتحه و دلتنگي
امان… خاتون من! توخيلي وقته که…
آرام بخواب باي کوچ کرده ي من…
ديگر نگران قرصهاي نخورده ام… لباس اتو نکشيده ام…. و صورت پف کرده از بي خوابيم نباش…!
نگران خيره شدن مردم به اشک هاي من هم نباش..?!
بعد از توديگر مرد نيستم اگر بخندم…
اما… تـوآرام بخواب… 
 
 
 
 
 
 
اون شب شب نحسي بود.....
بااوتماس گرف...چرا؟مگه من چيكار كردم؟
دختر:تو....نه عزيزم توخيلي پاكي....ولي من...تولياقتت بيشتر از اين حرفاس
پسر:اين حرفا چي؟من ميدونم ياتو؟من دوست دارم.....بخدا بدون تو ميميرم....
دختر:اين از اون دروغا بودا....ولم كن....ازت خسته شدم....تو زيادي عاشقي ......
پسر:مگه بده ادم عاشق باشه؟؟؟؟
دختر:آره.....واسه من بده......عشق دروغ
پسر:نهبخدا من عاشقتم....
دختر:ولم كن بابا حوصلت ندارم
پسرآهي كشيدگفت نه توروخدانميخوام از دست بدمت....
صداي قطع شدن مكالمه اومد............
تازه ب خونه رسيده بود............وارد اتاقش شداتاقش شدوباديدنعكس اودرپشت زمينه كامپيوترش اشك ازچشاش جاري شد.........
آهنگ مورداون گذاشت تا پخش بشه.....ب وسطاي آهنگ رسيدبودبغضش تركيدبدون شام خوردن ب رخت خواب رفت........با فكر او بخواب رفت..........ساعت3:12بامداد بود ك از خواب پريد..........خواب اورا ديده بود.........بلند شد روي تختش نشست.......به بي معني بودن زندگي بدون اون پي برده بود......نميخواست ديگه با هيچكس باشه.......پيامي ب او ارسال كرد:
الان ك اين اس ميخوني جسمم باتو غريبه شده ولي بدون روحم هميشه دوست داره ديدار ب روز بيداري بدن ها.......دوست دارم .....باي.
ب بيرون از اتاقش رفت....وارد اشپزخانه شد....پنجره اشپزخانه ب اندازه او بزرگ بود.......داخل كوچه را نگاه كرد.......سكوت همه جارا فرا گرفته.....پنجره را كامل باز كرد...........پاهايش را از پنجره بيرون گذاشت...بدنش هنوز لب پنجره بود....وداع كرد....صداي سردي از كوچه امد.....ساعت3:34دقيقه بود جسمي ب پايين افتاد..........نخواست مزاحم كسي بشود برا همين نصفه شب اين كار كرد...........روحش ب ارامش ابدي رسيد و جسمش ب خاك........همانطور ك از خاك امده بود........صبح مادرش قبل از اينكه ب اشپزخانه برود ب اتاق پسرش رفت پسر را پيدا نكرد........ولي گوشي اورا در حال زنگ خوردن ديد...تماس هاي پشت سر هم از يك دختر.....ودها پيام يكسان ك از طرف دختر ارسال شده بود.......نه توروخدا.....نميخوامم ازت جدا باشم....فكر كن حرفاي ديشبم يه شوخي بود.....توروخدا ازم جدا نشو.....بخدا دوست دارم .....زمان ارسال پيام ها3:35دقيقه.....
مادر وارد آشپزخانه شد........از پنجره ب پايين نگاه كرد...
 
 
 
 
 
 
 
 
يادته........
يادته گفتم اگه تو بري من ميميرم؟حالا تو رفتي و نيستي چرا من نميميرم؟چراهستم؟چرا موندم؟؟چجوري طاقت ميارم؟چجوري دلم اومد روي مزارت گل بزارم؟جاي خاليت چجوري ميتونم باز ببينم؟ديگه چشام نميخوام نميخوام ديگه ببينم......وااااااي چجوري دلم اومد جسم سردت ببوسم؟من ك اتيش ميگرفتم چي باعث شد ك نسوزم؟ذره ذره قطره قطره ميسوزم اما ميمونم.خودمم موندم چجوري ميتونم زنده بمونم.....هنوزم باور ندارم كه تو نيستي و من هستم.....شايدم من مرده باشم الكي ميگن كه من هستم.....كاشكي وقتي ميرفتي دستت گرفته بودم كاشكي پرنمي كشيدي وبالت شكسته بودعشقم وقتي شب ها تورا ميديدمديگه از روزي ك رفتي حتي خوابتم نديدم تو ك بي وفا نبودي لااقل بيا تو خوابم مگه تو خبر نداري شب و روز بي تابتم؟؟؟؟؟ميدونم يه روزدوباره تورو ميبينم.....ولي تو پيش خدايي پس دعا كن ك منم زودتر بميرم.......
 
 
 
 
 
 
 
پسري با دختري ك تازه دوست شده بود ميگه.....
امروز وقت داري بياي خونمون؟دختر:اخه مامانم نميزاره ب چه بهونه اي بيام؟
پسر:بگو ميخوام برم استخر
دختر اومد خونه دوست پسرش.....
پسر:توك اومدي استخر بايد موهات خيس باشه برو حموم موهاتو خيس كن.....
دختر ك ميره حموم پسر ب تك تك رفيقاش زنگ ميزنه ك بيان....
پسر و دوستاش يكي يكي ميرن تو حموم وقتي اخري ميره 1و2ساعت طول ميكشه ميبينن نيمدميرن تو حموم ميبينن دختر و پسر رگاي دستشون زدن و گوشه حموم افتادن و اون طرف حموم پسر با خونش نوشته:نـــامـــــــردا خواهرم بود
 
پسرك كيف مدرسه اش را باعجله پرتاب كرد وبي درنگ ب سمت قلك كوچك روي تاقچه رفت و همه خستگي روزش را برسر قلك بيچاره خالي كردوپولهاي خرد ك هنوز با تيكه هاي قلك قاطي بود درون جيبش ريخت وبا سرعت از خانه خارج شد...وارد مغازه شد و با ذوق گف:ببخشيد افا يه كمر بند ميخواستم. اخه...اخه فردا تولد بابام....
مغازه دار ميگه به به خب مبارك حالا چرم بدم يا معمئلي؟مشكي يا قهواي؟
پسرك چند لحظه ب فكر فرو رفت.....وگفت:
فرقي نداره فقط....فقط دردش كم باشه
 
 
 
 
 
 
دختر:عشقم شرط بندي كنيم؟
پسر:باشه خانومم بكنيم....
دختر:تو نميتوني 24ساعت بدون من بموني.....
پسر: ميتونم.....
دختر:ميبينيم...
24ساعت شروع ميشه و پسر از سرطان خوني ك عشقش داشت و اينكه خيلي زود قراره بميره خبر نداشت......
24ساعت تموم ميشه....پسر ميره جلوي در خونهي دختر.......
در ميزنه ولي كسي در باز نميكنه.......
داخل خونه ميشه.......دختر ميبينه ك روي مبل دراز كشسيده....وروش ي يادداشت هست.....
يادداشت:24ساعت بدون من موندي پس يه عمرهم ميتوني بدون من بموني عشق من....... دوست دارم.....
 
 
 
 
 
 
يادته.....
يادته بهت زل ميزدمبهم ميگفتي جته؟
ميگفتم اخ چه عروسي ميشي تو مگه نه؟
محشر ميشي واااااااااااااايي
بلند ميخنديدي و دماغتو ميكشيدي بالاو ميگفتي تو ك باز اشتباه گرفتي
اوني ك محشر ميشه و خوچمل ميشه اقاي من فهميدي؟
ولي حيفــــــــ
شدي سهم خاك و داغ ديدنت تو لباس عروسي موند ب دلم
گاهي دلم ميخواهد/ وقتي بغض ميکنم/ خداازآسمان به زمين بيايد/ اشکهايم راپاک کند/ دستم رابگيرد وبگويد" اينجا آدمهااذيتت ميکنند؟!!!!
بيا بريم 
 

 

ازسه نفر هرگز متنفر نباش

فروردینی ها،مهری ها،اسفندی ها

چون بهترینن

سه نفرو هرگز نرنجون:

اردیبهشتی ها،تیری ها،دیی ها

چون صاقدن

سه نفرو هیچ وقت نزار از زندگیت برن:

شهریوری ها،اذری ها،ابانی ها

چون به درد دلت گوش میدند

سه نفرو هرگز از دست نده:

مردادی ها،خردادی ها،بهمنی ها

چون دوست واقعی اند

 شرط عشق

 

دختر جوانی چندروزقبل از عروسی اش ،ابله سختی گرفت و بستری شد 


نامزد او به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از دردچشم خود مینالید. 


بیماری زن شدت گرفت و ابله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به 

عیادت نامزدش میرفت و همچنان از درد چشم خود مینالید موعد عروسی 


فرارسید .زن نگران صورت خود بود که ابله ان را از شکل انداخته بود و شوهر 


هم که کور شده بود . مرد میگفتند چه خوب!یک عروسیه نازیبا همان بهتر که


شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت. مرد عصایش را 


کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند! مرد گفت:من کاری جز 


شرط عشق به جا نیاوردم

.

.

.

.

معیار خدا برای سنجش روح ها ،میزان توانایی  انها در خرسند ساختن 


فرشته اش یعنی عشق است

 


وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره


اما وقتی ...


یه پسربرای یه دختر اشک بریزه


یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه

 کاش...


کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....

 

مـــذکر عزیــــز : " مـــــ♥ــــرد " بـــاش !


زمیــــن به مــــرد بودنـ ــــت نیــــاز داره !


مــــرد باش ؛ نـــه فقط با جســ♥ــمت !


مـــــرد بــــاش با نگــــاهت ، با احســ♥ــاست ، . . . !


مردونه حــــــرف بزن ، مــــ♥ـــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ،


مــــــردونه عشـــ♥ـــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . !


مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــ♥ــردی نکن ؛


مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کـــ♥ـــرده


و بهـــــت تکیـــــه کرده....


 

به سلامتی تو . . .

تویی که الان پشت مانیتور قوز کردی
...

تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت

نمیذاره تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه

نفر میفتی تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال تویی که واس خودت آواز میخونی تویی

که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی

تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...

اره رفیق به سلامتی توئی که حال و هوات مثل من طوفانیه

 پـــــــــــــــــــــــدرم


پــــــــــــــــــــــــــــــــــــدرم

دلم بهانه ات را می گیرد ...
چقدر امروز حس می کنم نبودنت را ...
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :

" جانم؟ .... مرا صدا کردی؟! 

 

Avazak.ir smili67 تصاویر زیباسازی وبلاگ (3)Avazak.ir smili67 تصاویر زیباسازی وبلاگ (3)Avazak.ir smili67 تصاویر زیباسازی وبلاگ (3)

اینجا دختر که باشی

با باورهایت بازی می شود ...
سر به زیر باشی و معصوم تو را محکوم می کنند به دهاتی بودن ...
مدرن باشی و امروزی محکوم می شوی به بی خانواده بودن ...
اینجا دختر که باشی
وقتی هیچ توجهی به پسر نکنی می گویند:بد شکست خورده است !!!
وقتی برای حرف پسر تره خرد می کنی و اهمیت قائل می شوی می گویند :
کارش همین است !!!
اینجا دختر که باشی
هوا تاریک نشده باید خانه باشی
پسر نیستی که نیمه شب هم بیایی بگویند:مرد شده ...
دنبال یک لقمه نان حلال است !!!
اینجا دختر که باشی
بخواهی با دلیل و منطق حرف بزنی می گویند : بس است دیگر !
قدیم از دیوار صدا در می آمد ...
از دختر نه !!! آخرالزمان شده ...
پسر نیستی که بگویند دیگر می تواند گلیمش را از آب درآورد...
اینجا دختر که باشی
نهایت تفریحات سالم زندگی ات رفتن به سینماست با دوست قدیمی ات
پسر نیستی که آخر هفته با دوستان هوس شمال رفتن به سرت بزند ...
اینجا دختر که باشی
زود ازدواج کنی می گویند:هول بود...می ترسید قحطی پسر شود !!!
دیر که ازدواج کنی می گویند : ترشیده بود !!!
پسر نیستی که زود ازدواج کنی بگویند:با خدا بود...می خواست به گناه نیوفتد ...*دختربیچاره---------

 

اگر روزی داستانم را نقل کردی:

بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد

بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت

بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست

بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد

و

شاید بد بود اما

بدی کسی را نخواست...!

 


 

 


من رابــطه هایی را دوســت دارم که دو طــرفه اند...

هــر دو می‏کوشــند برای ادامــه دار شــدنش...

.

.
هــر دو خطــر می کنــند...
هــر دو وقــت می گــذارند...
هــزینه می کنــند...


هر دو برای یک لحظــه بیــشتر، در کنــار هــم بــودن

با زمــان هــم می‏جنــگند...


من عاشــــق رابطــه‏های دو طــرفــه‏ام.
رابطه هــایی که بــرای هر دو طرف ادامــه ‏اش،

با ارزش‏تــرین چــیز دنــیاست.
بــــرای هــــر دو...!

 دختری با رویاهای شکسته

میگفت پای رفتن ندارم راست میگفت با سر رفت
by : x-themes
 
 

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: “قیمتت چنده خوشگله؟”سواره از کنارت گذشتم، گفتی: “برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!”در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود!در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود!در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فريادکشید و تو پشت سر من بلندگفتی: “زهر مار!”در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود!نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی!در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی! من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی!تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است!من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام!عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی!عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد!من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ!من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر!وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است!وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است!نه دیگر من به حقوق خود واقفم، و زیرا به هویت خود رسیده ام، به هیچ وجهی از حق خود نخواهم گذشت.من با تو برابرم،خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری وهمگامی با مرا نخواهی یافت تازمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی!گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و در غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودندامروز تو برای هم گامی با من(و نه تصاحب من – که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم دادخودم را نه به قیمت هزار سکه ویک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت............................................................................................... پیاده از کنارم گذشتی و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصیب آنکه سواره بود!سواره از کنارم گذشتی و مرا اصلاً ندیدی و کرشمه ات را به آنی ارزانی دادی که قیمت ماشینش از خونبهای من بیشتر بوددر صف نان نوبتم راگرفتی و بروی خودت هم نیاوردی در اتوبوس بین ما نرده آهنی بود، جایم را اگر به تو تعارف میکردم میگفتی یا دیوانه است یا مرض دارد در سینما، دیدم که تهمینه میلانی تمام مردان را شیطان تصویر کرده، کفرم درآمد، نیکی کریمی جیغ زد و گفتم زهرمار! دعوا که کردم، او که میدانست مادر و خواهرم را بیشتر از خودم دوست دارم به آنها ناسزا گفت تا بیشتر بسوزم آزادی ات را صاحبان قدرت گرفتند،همانان که از قدرت ثروت اندوختند و تو که مدل ماشین پسرانشان را میدیدی دست و پایت شل میشدمن ازدواج نکردم چون تو چشم و هم چشمی داشتی و به انگشتر سه میلیونی نظر داشتی، تازه این فقط یک حلقه بود از زنجیر خواسته هایت صفت ترشیده را اولین بار از خودت شنیدم، کوچکتر بودی یادت هست میگفتی معلم ریاضیتان شوهر نکرده، گفتی ترشیده!عاشق که شدم تلفنم را قطع میکردی و بهانه ات حضور میهمانهایتان بودعاشق که شدی، فردا که مادر میشوی را ندیدی؟ دلت نمیخواهد همسر پسرت را بپسندی؟ تو و مادرم یکی هستید!من باید اضافه کاری کنم تا تو در هر میهمانی لباسی جدید بپوشی تا به تو بگویند خوشتیپ من باید شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگین باشد و به تو بگویند کدبانوخسته از اضافه کاری برگشتم و گفتی پوشک بچه را عوض کن چون من ناخنهایم را تازه لاک زده ام وقتی خواستی طلاق بگیری، “گفتند” بچه مال پدر است! من نگفتم، همان دینی گفت که تو برایش از پس اندازمان سفره ابوالفضل می انداختی و یکهو خواب میدی که باید به حج بروی، آنهم در اوج گرفتاریمان آری، اینچنین است خواهر من! .................................................................................................... رفتارهای زشت ما از پس هم می آیند حالا که میخواهی تغییر کنی من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشیم در کنار هم، من و تو ، بدون هر نوع بغض و کینه و تبعیض جنسی مایی بهتر برای برای فردا و آینده ای بهتر 

 

 


 روزی دخترکی عروسکی دید بی گمان به سویش دوید

عروسک لبخندی زدو سکوت کرددخترک اورا برداشت و بوسید

 با بوسه دخترک. عروسک لال شدمثل پرنده ای بی بال شد

عروسک میدانست چیست قصه...دخترک عاشق این خوش خطوخال شد

 دخترک فکر سفر داشت  عروسک فکری دگر داشت

دخترک حی دل میبست غافل ازاین که عشقش دلبر داشت

 وقتی سر صحبت باعروسک بازشدروزگار تلخی اغاز شد

دخترک اشیانه ای ساخت  عروسک فکر پرواز شد

 عروسک را مجال تصمیم نبوددخترک فکر رسیدن شده بود

داستان عجیبی حاصل شدناامیدی امد سراغش. چه زود

 عروسک گفت در دل رازها استدخترگفت برای منهم جاهست

عروسک گفت یاری دارم  که خداهم ازان اگاه است

دخترک اشکهایش جاری شدوبه فکر طناب داری شد

عروسک سعی داشت ارامش کند وارد راه وفاداری شد

عروسک که خود کوهی درد بودهمانند اسوپاسی شبگرد بود

ولی باز دخترک را نوازش میکردازانجا که عروسک  مرد  بود

جدایی امدو هردو پرکشیدندنمای زندگی را از سر کشیدند

قصه کوتاه اما زیبا بود   ولی انها عاشقی را تلخ چشیدند

این حکایت را پرسان نباشید به روی زخم ما نمک نپاشد

برای زندگی فرستها است  برید و از غمها جدا شید...

  

 گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای


 من شکستم هر دو را

 گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام

 به خاموشی مغرورانه ات

 شکستی تو مرا

 
 با تو گفتم

 از همه تنهایی ام، خستگی ام

 با تو گفتم تا بدانی

 با همه ناجیگری، بی ناجی ام
 

  تو، سکوتت خنجریست

 
 بر قلب من
 

 و حضورت، مرهمی
 
 
 بر زخم من
 
 

 پس، باش

 
 تا همیشه با من باش
 

 حتی اگر خاموشی…
 

غم

 

عاشقم نکرد     *     عشق را لایقم نکرد   *  در دریایی از اشک بودم و

 

سوار قایقم نکرد * ...اما گله ای نیست * چو باشد حوصله ای نیست *

 

داستان همین استو قاعله ای نیست * نمیرم چون نخاهد پروردگارم*

 

اگرچه در حلقه ی دارم * هر بار که مرگ امد گفتم * در این دنیا گرفتارم*

 

توکل به خدا کن * واسه من هم دعا کن * اگرچه سخت است اما *

 

مسیرت را از من جدا کن * 

 چقدر سخته ...

چقدر سخته که بغض داشته باشی، اما نخوای کسی بفهمه. *

چقدر سخته که عزیزترین کست که یه عمری باهاش بودی، ازت بخواد فراموشش کنی.

چقدر سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری.

چقدر سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوستت نداره.

چقدر سخته به چشمای کسی نگاه کنی، اونو توی وجودت بذاری، باهاش زندگی کنی، ولی اون هیچ وقت معنی نگاهت رو نفهمه.

چقدر سخته توی چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به دلت هدیه داد، زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوستش داری.

چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده.

چقدر سخته توی خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی.

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه، اما مجبور باشی لبخند بزنی تا نفهمه هنوزدوستش داری.

چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل   من باغچه ی نو مبارک

 چقدر سخته ...

چقدر سخته که بغض داشته باشی، اما نخوای کسی بفهمه. *

چقدر سخته که عزیزترین کست که یه عمری باهاش بودی، ازت بخواد فراموشش کنی.

چقدر سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری.

چقدر سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوستت نداره.

چقدر سخته به چشمای کسی نگاه کنی، اونو توی وجودت بذاری، باهاش زندگی کنی، ولی اون هیچ وقت معنی نگاهت رو نفهمه.

چقدر سخته توی چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به دلت هدیه داد، زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوستش داری.

چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده.

چقدر سخته توی خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی.

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه، اما مجبور باشی لبخند بزنی تا نفهمه هنوزدوستش داری.

چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل   من باغچه ی نو مبارک

 حوا

نامت چه بود؟

 

حوا

فرزند؟

من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟

بهشت پاك

اینك محل سكونت؟

زمین خاك

آن چیست بر گردن نهادی؟

امانت است

قدت؟

روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك

اعضاء خانواده؟

آدم خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك

روز تولدت؟

روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت؟

اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟

رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان

وزنت ؟

نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست

نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك

جنست ؟

نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا

شغلت ؟

در كار كشت امیدم

شاكی تو ؟

خدا

نام وكیل ؟

آن هم خدا

جرمت؟

یك سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟

همین!!!!

حكمت؟

تبعید در زمین

همدست در گناه؟

آدم آشنا

ترسیده ای؟

كمی

ز چه؟

كه شوم اسیر خاك

آیا كسی به ملا قاتت آمده؟

بلی

كه؟

گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟

دیگر گلایه نه؟، ولی ...

ولی چه ؟

حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟

دلتنگ گشته ای ؟

زیاد

برای كه؟

تنها خدا

آورده ای سند؟

بلی

چه؟

دو قطره اشك

داری تو ضامنی؟

بلی

چه كسی ؟

تنها كسم خدا

در آ خرین دفاع؟

می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا

 سلام خدا جون

سلام خدا جون

صدام به عرشت می رسه؟

من و این پایین میون این همه نقاب وآدمک های رنگارنگ می بینی؟

می دونم که می بینیم و صدام و می شنوی

چون هنوزم دستم و گرفتی و نفس کشیدنم بخاطر وجودت توئه.

خدایا…

زخم هام و چی؟

اونارو می بینی و هیچی نمی گی؟

این حق من بود که همیشه صدات کردم و کمک خواستم ازت؟

خدایا تا حالا دلتنگ شدی؟

درکم می کنی چه اندازه دلتنگ عزیزترینم هستم؟

زخم های جسم من مهم نیست

زخم های دلم هم به کنار

با این همه دلتنگی تو بگو چه کنم؟؟

خدایا…

دیشب تا سپیده صبح، خیره به آسمونت بودم

حسم کردی؟

اشکام و دیدی؟

اشکایی که طعم خون می داد…

اشک هایی که هیچ کس جز تو تماشا نمی کنه!!

اشک هایی که از حرف های نگفته جاری می شوند…

اشک هایی که طعم خون می دهند و خفقان تنهایی…. 

خدایا…

این همه درد را می بینی و چیزی نمیگی؟!

من اما هنوز امید دارم…

آدمهایت تا به کی میخواهند بد باشند و بدی کنند ؟؟!!


*گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز میشود

گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگیرد 

گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود میشود 

گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند

مواظب بعضی یک ها باشیم !

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند ... *

 

 ای مالک!

 

 

اگر شـــب هنگام کسی را در حال گناه دیدی

 

فــــــردا به آن چشم نگاهش مــــــکن...

 

شاید سحــــــر توبــــــــه کرده باشد و تــــــو ندانی...!!!

 

 

پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !

 دوستت دارم پدر

 فقط عاشقـــا بخونن بهشت باید جایی باشد ، شبیه آغوش تو !!!

 

تعمیرگاهى باید ساخت از آغوشت براى وقتهایى که حالم خیلى خراب است …

 

 نفس کشیدن را دوست دارم گاهی


گاهش را فقط تو می دانی

 

واقعیت است جاذبه تو

از بس جذابی می خواهم تو را ب نیوتن ثابت کنم . . .

 

 در علم فیزیک میگن اگر جسمی محیط دایره را طی کند جا به جایی صورت نگرفته اما هر وقت دور تو میگردم احساس میکنم که دور دنیا چرخیدم !


تو دایره عشق منی !

 

شعر ردیف و قافیه نمیخواهد

بوی آغوش تو هر دیوانه ای را شاعر میکند …

 

 دلم هفت سنگ است !


غیر از دل تو روی دل دیگری بند نمیشود …   

 

 جزئیات چشمهایت ، کلیات زندگی من است !

 

 

همین که دوستت دارم کافیست تا بدانم دوستم داری …

 

 اگه بری میشی اسم دخترم ولی اگه بمونی میشی مادرش !

 

 این کارت شارژ رو وارد قلبت کن


د/و/س/ت/ت/د/ا/ر/م

اعتبار تا قیامت !!!

 

 وقتی‌ داغونی از غصه ، “یکی”‌ هست که بهت مسیج میده و سلام میده که با همون سلامش آروم میشی‌ و همه غمهات یادت میره …


این”یکی” همون صاحب خونه قلب آدمه …

 

بیدار میشوم تا ببینم باز امروز چه "خوابی" برایم دیده ای !

 

 قطره قطره باران می‌نویسد : گل


نم به نم دو دیده من می نویسد : تو !

 

 قدیمے ھا فک میکنن عاشقے بچگیہ ولے نمیدونن کہ تازہ اول زندگیہ ...

‎‎ 
دوسِت دارم زندگے ...

 

یه وقتی هم هست که مزه‌ ی بودن یکی یه جوری رفته زیر دندونت که وقتی دوری ازش ، همه چی میشه زهرمار ...

 

سخته وقتی کسی رو که دوسـش داری رهات کنه

ولی ...

از اون سختـر اینه که فکرش ؛ اسمش ؛ یـادش ؛ رهات نکنه ... !

 

 چرا “دوست داشتن” نسبت به حساب نمیاد ؟


مثلا بپرسن : شما چه نسبتی دارین ؟

من جواب بدم : دوسشون دارم ..

 

 میخوام اونقدر خودخواهانه بغلت کنم که جای ضربان قلبم رو تنت بمونه ...

 

امیدوارم همتون جز اونایی باشین که اگه یکی از پشت چشاتونو گرفت فقط 1نفر تو ذهنتون بیاد نه چند نفر !

 نماز وحشت می خوانم  وقتی از کنارم می روی ...


برای آمدنت چه بخوانم ؟؟؟

 

عشق فقط "عزیزم" و "دوستت دارم" نیس ... !

عشق اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی حتی اگه نفهمه !

 

این که می‌ گویم می‌ روی ، یعنی ... می‌شود نروی ؟

یعنی ... حالا که میروی زود برمی‌ گردی ؟

 

به سلامتی هرکس که دلش از یکی خونه !

به سلامتی هرکس که دلش از یکی دوره !

به سلامتی اون کسی که دردامو میدونه !

به سلامتی اون کسی که میدونه ولی همیشه ساکت می مونه !

 

مهم نیست جواب میدی یا نه

مهم نیست که برات مهمم یا نه

مهم نیست که دوستم داری یا نه

مهم اینه که تو مهمی

 علائم عاشق بودن

 

عشق یعنی اینکه هر sms که بهت می رسه امیدواری اون باشه

عشق یعنی اینکه برای هرکسی میخوای بزنی اشتباهی برای اون میزنی

عشق یعنی اینکه دنبال یه موضوع میگردی که به اون sms بزنی

عشق یعنی اینکه دائم موبایلتو چک میکنی نکنه از اون sms رسیده باشه

عشق یعنی اینکه همش فکر می کنی موبایلت تو جیبت می لرز ولی هی ضایع میشی

عشق یعنی اینکه شبها که sms هات نمی رسن اعصابت خرد میشه

عشق یعنی اینکه هروقت sms دیر میرسه چند بار دیگه send میکنی شاید زودتر برسه

عشق یعنی اینکه هرجایی که یه شعر عاشقونه میبینی سریع براش sms میکنی

عشق یعنی : تو گوشیت یه سری اس ام اساش هست که عمرا دلت بیاد پاکشون کنی ... 

عشق یعنی بعد از یه دعوای مفصل ، از روی لجبازی گوشی رو بذاری روی سایلنت و بری زیر پتو ، بعد هر چند دقیقه یه‌ بار یواشکی گوشه‌ی پتو رو کنار بزنی و زل بزنی به سقف تا ببینی نوری از گوشی افتاده روی سقف یا نه ؟


 شـــــرمنده اشـــــــکایی ک با پستام میریزین

کوه کندن را بیخیال شو..برگـــــــرد بدبخت!!!!!
این شبهـــــــــا شیرینت با مجنون هم خآنه شده..

عشق زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیست کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن …
خـــــدا،بـــــرای ِ بـــــشر …
ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد 

میدونید بدترین درد دنیا چی هستش.اینه که عاشق کسی باشه که همیشه تکرار کنه رابطه ما یه دوستی معمولی هست 

دوستت داشتم …
زیاد …
کمش کردی …
کمترش کردی …
بی تفاوت شدم …
لااقل دیگر مرا به نفرت نرسان …

سکوت که میکنم نه اینکه منتظر کلام تو باشم، تو خود موسیقی بیکلام زندگی منی، فقط کلنجار میروم با واژه ها که کدامشان را انتخاب کنم، هر چند… انتخاب اگر حق مسلم من بود، اوی ِ من در آغوش دیگری نبود

بـــــــــه تـــــــــو ســــــــوگنــــد و بـــــه نـــــذر گل ســرخ
و بــــــه پـــــــروانــــــه کــــــه در عشــــــق فنـــا میگردد،
زنـــــــــــدگی زیبــــــــــا نیـــــست آنـچه زیــــباست تویی
یــــــادمـــــــان باشــــــد از ایـــــــن غـــمکده روزی برویم،
تـــــا کســـــــی عــــــــــطر تــــــــــو را حــــــس نــــــکند
و نـــــــدزدنـــــد تـــــــو را از مـــــنــــــو من هیــــــچ شوم

برو قاصدک …
برو …
من چه کاری می تونم باهات داشته باشم آخه ??
من که کسی رو ندارم !
برو عذابم نده … برو

عاشق برف بود …
از موقعی که این رو فهمیدم روزای برفی یه حال دیگه ای دارم …
از موقعی که فهمیدم غزل مزل رو بی خیال شدم ..
فقط شعر سپید … فقط سپید 

شـــرمــــنـــده اشـــکـــایـــی ام کـــه بـــا پــســتــای مـــن ریــــخـــتــــه مـــیــــشـــن…
بـــبـــخـــشـــیـــدم …
بـــاور کــــنـــیــد کـــلــی خـــاطــره خـــنـــده دار دارم ولـــی یـــه پــســـت عـــاشـــقــونـــه
کـــه از یـــا حـــبـــیـــب مـــیـــخــونــم دیـــگــه نـــمـــیـــتــونـــم نـــنـــویـــســـم،
چـــون واقــــــعــــا دوســـتـــش دارمــــ …
هـــنـــوز نـــگـــاه آخـــرشـــو مـــوقـــع خـــداحــافــظــی( آخــــریــــن بـــاری کــه دیـــدمــــش )
یــــادمــــه … دلــــم لــــک زده واســــش رفــــیـــق…

تــمـــام پــیـــامــایــی کـــه بــیـــنـــمــون ردو بــدل شــدنــو دارم…
ایـــن یـــکـــشـــونــــه …
بـــنـــد بـــنـــد وجـــودمــــ عــاشــقـــتـــه مـــهـــربـــونـــم…
تــــا آخــــر عــــمـــر…
دعــــا کـــن واســــم …
دوســــتـــت دارمـــ...
تـــا حــالا شـــده واســـه کــســی زنــدگــی کــنـــی؟؟؟
فــقــــط و فــقـــط یـــه ” نـــفــر ” …
دوســتـــش داشـــتـــه بــاشـــی، اونــقـــد کـــه حـــتــی نـــتــونـــی ســلامــم بـــهش بــدی؟؟؟
راه بـــری جــلو چــشــاتـــه، حــرف مــیــزنــی جــلوی چــشـــاتــه، غــذا بــخــوری جــلویــ …///
خــســـتــه نـــمــیــــشـــی؟؟؟؟؟ چـــون تـــکــراری نـــیـــســـت واســـت؟؟؟؟؟؟
عـــاشـــق کـــه بـــشـــی دیـــگـــه مال خـــودت نـــیــســـتـــی، بـــاور کــــن رفـــیــق …
چـــراشـــــم بـــایــــســتـــی خــودتــــ پـــیـــدا کـــنـــی…!!!!!
دلــــِ کـــوچـــکـــمـــو پـــیـــشــش جـــا گـــذاشـــتـــم …
ای کـــاش بـــفـــهـــمه و بـــرگـــرده…
اگـــه عاشــقـــی بـــزن…

گفتـــی کـــه بــا منــــی تـا اخـــر دنیــــا …
منـــــو تــــو هســــتیــــم و روزای زیبــــا …
گفتــی کــه عشــق تو مثله بقیه نیست …
گفتـــــــــــی امــــــــــا چـــــــــــرا …؟؟؟؟
گفتـی کـه زندگـی مـال مـا عاشقاســت…
دنیـــا تــــوی دســــــت مـــا دوتــــاسـت …
من که خوندم همه حرفاتو حالا بیین کاراتو…


 عمریه غم تو دلم زندونیه

 

من عاشق مزاحم هستم!!!
آخر گمان میکنم تویی!
درخاطرت هست روزی تو هم مزاحم بودی؟

 لعنت به خیابان هایی که فروختن “مواد” درآن آزاد است اماگرفتن “دستان” کسی که دوستش داری درآن جرم است!!!

 گور پدر آن سلامتی که سیگار را مضر میداند، سیگار من نگران حال من است…

 گاهى…

آنکس ک میخنددومیخنداند…
میخواهدحواست راازچشمان گریانش پرت کند…

 آمدنت را دوست دارم

برعکس نفسم!

 هربارک خواستم فراموشت کنم ماندنى ترشدى!

 ازنسل سوختهء ما که گذشت!

نسل پدرسوختهء بعدازما چه خواهدکرد!
“ب افتخارخودم وهمه دهه شصتیا”

 ب سیگارش پک محکمى زد و بعد زیر پا لهش کرد…

رو به همکارش کرد و گفت: دستاش انگار خواهش زندگى داشت!!
صداش کردن؛ رفت نفر بعدیو بشوره…!

 خدایا:

این دلتنگی ما راهیچ بارانی آرام نمیکند!
فکری بکن اشک ماطعنه میزدب باران رحمتت!!!…

 بعضی آدمامیدونن ک رفتنشون داغونت میکنه ب خاطرهمین تایه چیزی میشه تهدیدبه رفتن میکنن

 خدایا چیزی بهتر از بهشت داری؟

واسه مادرم میخوام مادرم

 خدایا…

مارا ببخش به خاطر همه درهایی که زدیم، و هیچ کدام خانه تو نبود

 جنین آرزوهایم زیر مشتهای ظالمانه ی،غرورت سقط شد…نترس!! دیگر از تو باردار نمیشوم…!غرورت نازایم کرد…! ”

 بفهم لعنتی…..!یکبار هم بفهم!! این اسمش قلب است….همان که در دستت بازیش میدهی!عروسکت را میگویم!!

اسمش قلب است…..می تپید قبل از تو! رنگ داشت!امید داشت…..!!! تو سردش کردی…سنگش کردی….تنگش
کردی….دیگر نفس ندارم!!! پس بده…..من قلبم را میخواهم…!

 دیگر تقدیر را برای نیامدنت بهانه نکن!!! مرد باش….و بگو نخواستی و نیامدی…! 

 
یادمان باشد زود دلبسته چیزی نشویم، چون دل کندن آسان نیست..

 

عذاب یعنی عشقت بشینه کنارت و از خاطرات عشقش بگه

 دختری پشت یک۱۰۰۰تومانی نوشته بود: پدرمعتادم برای همین پولی که پیش توست یک شب مرا به دست صاحب

خانمان سپرد. خدایاچقدرمیگیری که بگذاری شب اول قبر، قبل ازاینکه توازم سؤال کنی،من ازت بپرسم.چرا؟؟

 شب که مى شود…

شروع مى شود…
اى کاش هاى من…!!!
 

 هر تنی می تونه لذت بخش باشه… ولی هر شونه ای نمی تونه آرامش بخش باشه..

 مهمترین درسی ک از زندگی آموختم:

“هیچکس شبیه حرفهایش نیست”

“شما” گرچه واژه محترمانه ایست…

ولی… “تو” شدن لیاقت می خواهد…

 او را آرزو نخواهم کرد،هیچوقت،او را زمانی می پذیرم ک با دل خود بیاید نه با دعای من

 خدا نکنه عاشق کسی بشی که عاشق کس دیگس

خدا نکنه بهت بگه دوستت دارم ولی تو دلش چیز دیگه باشه
خدا نکنه عشقت بهت اس بده و بگه : برام مهم نبودی واسه همین رفتم با عشقم
خدا نکنه عشقت بهت بگه الان تو دانشگاهم ، در صورتی که بری تو ساعت و ببینی کلاسها تشکیل نشده و بعدا
بفهمی عشقت با عشقش بوده

 همیشه تنهاییرو کسی بهت هدیه میده ک روزی با اطمینان میگفت هیچوقت تنهات نمیزارم…

 نیستى که بریزمت

روى عمیق ترین زخمم!
نیستى که نمیرم
نیستى!
از این همه زخم هاى خالى نه
از اینهمه که نیستى
مردم…!!!

 با مرور تو

هیچ چیز عوض نمى شود
تنها
تو را از بر مى شوم…!!!

 به تو حسادت مى کنم

وقتى اینقدر دوستت دارم…!!!

 برای امشب کافیست!

همین یک پیاله شراب
همین یک پاکت سیگار
همین یک بسته قرص
کافیست برای امشب
امشب خواب خواهم رفت!

 این بغض لعنتی…

چ خوب!
پدرم رو در می آورد
شاید از قبر!!!

 هیچ ندارم

با همه ی داشته هایم
من قلب تورو ندارم
در قلبت جا ندارم
من هیچ ندارم

 هی…

من!
کجایی ببینی؟
یکی دیگه با لباس عروس پیش یارته

 دل ب عشق دلبرنامهربان بستن خطاست/هر ک قدر دل نداند،دل ب او بستن خطاست

 هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !
یعنی او نخواست که نشد ؟!

 چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری

“از سادگی نیست”
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی !!!

 

 هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !
یعنی او نخواست که نشد ؟!

 چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری

“از سادگی نیست”
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی !!!

 

 چند روزیه سیگار دلمو میزنه میلی ندارم بهش


اما بی انصافیه اونجور که تو منو ترک کردی ، ترکش کنم

 جـــور میکند خـــدا دَر و تخته را با هم...


همانطور که من و تو را آشـــنا کرد...

تــو شدی خـــاطره ســـاز...

من شدم خــــاطره باز...

 کثیف بودن بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !

اما بعضیا خیلی پاکن ؛ این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیفتن ، اعصابم رو خرد میکنه ...

 یه وقتهایى هست که جواب همه نگرانى ما میشه یه جمله که میکوبن تو صورتمون :

"بهم گیر نده" !!!

 کاش می فهمیدی که تو از دید من خوب بودی ؛ دیگران حتی نگاهت هم نمی کردند و تو چه اشتباهی مغرور شدی ...

 بعضی آدما لیاقت اینو ندارن که شما بهترین لحظات زندگیتونو با فکر و یاد اونا سپری کنین ! باور کنین ..

 کاش خدا روی بعضی‌ از آدم‌ها با ماژیک قرمز علامت میگذاشت تا ما بدونیم باید بیشتر مطالعه شون کنیم

 خدایـــــــــــا …

من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد؟ …

 

 

 

 

به زخمهایم می نگری ؟!
درد ندارند دیـــــــــــــــگر
روزی که رفتـــــــــــــــی ،
مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد !
مرده ها درد نـــــــــــــــمی کشند
حرف آخرم این
برنگرد دیـــــــــــــــگر
زنده ام نـــــــــــکن !

 

 

 

 

من عشق رو باختم


نه برای اینکه بازی بلد نبودم …

نــــــــــه ..

فقط برای اینکه خنده تو رو ببینم …!

 

 

 

 

بعضی حرفا ، بعضی کارها ، بعضی آدم ها را عجیب از چشم می اندازد !
فقط یک چشم به هم زدن کافیست برای از چشم افتادن …

 

 

 

 

نگاه ساکت مردم به روی صورتم دزدانه می افتد، همه گویند: عجب شاد است، عجب خندان، دل مردم چه می داند که من دنیایی از دردم 

 

 

 

 

حس خوبیه ...
به خودت میای میبینی به کسی که رهات کرده و بدجور بهت ظلم کرده دیگه نه نیازی داری نه احساسی !
ولی اون داره از بی تو بودن میمیره ...

 

 

 

 

وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی ، اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی …
به همین راحتی …

 

 

 

اینقدر خودت رو اذیت نکن … اونی که بودنت رو قدر ندونست لایق حضور در فکرتم نیست …

 

  

این حال سگی من نتیجه ی گربه صفتی های توست . . .

 

 

 

من لیموشیرین زندگی توبودم
تموم شیرینی های زندگیموبه تودادم
اماچه زودتلخ شدم.....
وچه ساده منودورانداختی.......

 

 

 

 

مسئله نبودنت خیلی سخت شده
من فقط بابودنت تمرین کرده بودم
نبودنت روهنوزیادنگرفتم
چطورتومستی ازم امتحان بگیری.........

 

 

 

به این نتیجه رسیدم که
همیشه واسه آدما تا زمانی جذابی که دست نیافتنی باشی
ولی همین که به دستت آورد و مثل یه کتاب خط به خطتت و خوند
دیگه براش بی ارزش میشی ....
دیدم که میگما ..

 

 میگن یه فرشته هس به نام زرشک که مسئول رسیدگی به 


آرزوهای ما ایرانی هاس!
 

 

 

 

 

مهم نیست چـــقدر بالایی

مهـــم اینه که اون بالا “لاشـــخوری” یا “عقــــــــاب” … !

 

 

 

این نیز بگذرد…

اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی دهان ما نگذرد!

 

 

 

 

ممکنه من بهت بگم:”بذار به درد خودم بمیرم”

اما تو نذار بمیرم

شعور داشته باش!

 

 

 

 

 نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار / چه کنم حرف دگر یاد ندادست استاد

 کوتاه میگویم:دوستت دارم اما از دوست داشتنت:کوتاه نمیایم.

 ماندن به یاد کسی که دوستش داری زیباترین استارت است .در استارت گوشه نشینم...

 

 

 چشم انتظار

 

فلاسفه درباره عشق خیلی حرفها زدند

اما منطق هیچ کدامشان به پای منطق تو نرسید

رفتی و گفتی : همینه که هست .. 

پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم
اگر نمی آیی
اینقدر پنجره ها را زجر ندهم
 چشم هایم به جهنم… 

خوش به حالِ تو ؛
که عاشق نشدی!
تا بسوزی در عذاب ِ گفتن ِ یک شعر کوتاه…
 برای معشوقه ای که گوشش بدهکار نثر های تو هم نبود 

چه قدر عجیب است !در خلوتت دلواپس ِخاطره ای باشی ،که تو را بر باد داده اس 

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست … گربه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست … من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل … تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست 

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبور میشی آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی                                                                                                                                                                                                                                                                      تو و رقیب

 

شک کرده بودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “من” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من !
 

 

نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم و نه به فرداهایی که “شاید” بیایی …
می خواهم امروز را زندگی کنم …
خواستی باش … نخواستی نباش …
 

 

عزیزم چه زیبـا اجرا میکنـی
خط به خط تمام گفتــــه هایم را
خواســـته هایم را
هه !!
امـــــا
برای دیگری!
  

 

هرگاه صدای جدیدی سلام می کند ، تپش قلب می گیرم!

من دیگر کشـش خدا حافظی ندارم

مراببخش که جواب سـلامت

را نمی دهم! 

 

وقتی یکی میگه هیشکی منو دوست نداره ،

منظورش از هیچکس

یه نفر بیشتر نیست . . .

همون یه نفری که واسه اون همه کسه ! 

 

 

ما زاده یِ جایی هستیم که در آن، پدر، “شک” را کفر می دانست و مادر، “تقلید” را اعتقاد ! 

 

 

به من گفتی پر از آینده باشم / تو رفتی همچنان در خنده باشم / تو دریای منی ، من ماهی تو / جدا از تو نباید زنده باشم .



 آدم باید یک “ تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و نا امید بود ، بهش بگه :

مهم اینه که تو هستی ! بی خیال دنیا . . . 
!

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                           عاشقانه هایم

 

چگونه بفرستم”باورم”را برای تو 
تا باورکنی،’ازیاد بردنت’ کارمن نیست… 

یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم

چه تو باشی چه نباشی “نگهش میدارم” . . . 

פֿـتــمـِ بــه פֿـیـــر میشــوב آפֿـــر
نگــــرآن چـــه هستــــی؟!
ایـــن رآه تنهــــآ بــه פֿـتـمـِ مــن ، פֿـتــمـ میشــوב 

به هرکه میگویم “تو” به خودش میگیرد!!چه ساده اند اینها…..نمیدانند هیچکس برای من “تو” نمیشود 

میگن هرچه ازدوست رسد نیکوست!
پس چراهرچه از تو میرسد
خاطره
نگاه
لبخند
یاد
ویران کننده است!! 

از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است…
آرام فاتحه ای بخوان…
شاید خدا گذشته ام را بیامرزد…!!! 

دلم یک اتفاق می خواهد ؛ یک تلفن نا آشنا …

با بی میلی تمام جواب دهم و صـــــــــــدای تو …
 

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                              گل بارون زده

 

گل بارون زده من گل یاس نازنینم میمیرم پژمرده میشم نذار اشکاتو ببینم ...

با تو ... باتو اگه باشم وحشت از مردن ندارم

لحظه هام پر میشه از تو وقت غم خوردن ندارم

سر به زیر دلشکسته نازنینم اگه سادس واسه تو گذشتن از من

مثله مرگه واسه من از تو گذشتن  

 همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی !  
یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . .

سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . . 

میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستن و همشون می تونن بی تو زندگی کنن ، اما من ِ بدبخت نمی تونم . . .  

می دانی !؟ به رویت نیاوردم !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “
فهمیدم پای ” او ” در میان است . . .

دلم میگیرد وفتی می بینم تو تمام شعر های من بودی . . .
 و من جوکی برای خنده هایت . .

دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . . 

                                                                                                                                                 میمیرم برات

 

قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من 

شبایه جمعه که میشه بیا سر مزار من

 

سهم من از تو دوریه تو لحظه های بی کسی 

قشنگیه قسمت ماست که ما به هم نمیرسیم 

 

 من زیر خاکم و دستت از دستم جداست ولی هنوزم نگاهم به توست

 آه میکشم و میگویم خوش به حال صاحبش شد 

 

 اگه اومدی سر خاکم و نتونستم به احترامت بلندشم

 بدون خاک زیر پات شدم عشقم

 

بالاخره پس از مدتها اومد به دیدنم با همون صورتی که سالها منتظر دیدنه رویه ماهش بودم 

ولی به جایه خنده هایه عشوه گرش بغض داشت 

خم شد دستشو کشید رو بدنم گفت دلش برام تنگ شده

 یه قطره اشکش ریخت رو قلبم

 اون ازم میخواست بغلش کنم

 ولی احساس ندارد سنگ قبر من ........... 

 

به زیر خاکم و ولی نرفتی از خیاله من غصه نخور گریه نکن 

 سیاه نپــــــــــوش برای میگم فقط آرزومه تو باز بیای به دیدنم  

 

خیلی وقته رفتی امــــــــا حلقتو هنوز تو دستام دارم تو تمومه 

عشق و امید منـــــــی چه جوری من از تو دست بردارم 

 

 

 

                                  شب و غم

    

بهونه برای گریه زیاد هست ! اما امان از گریه های بی بهونه . . . ! 

گراهام عزیز !
تلفنی که زنگ نمی خورد که نیازی به اختراع نداشت !!
حوصله ات سر رفته بود ” چسب ِ قلب ” اختراع می کردی ؛ می چسباندیم روی این ترک های قلب ِ صاحب مرده مان و غصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی که اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم !!
ساده بگویم گراهام بل عزیز ! حال ِ این روزهای مرا ، تو هم مقصری . . .

آنکه باید بسوزد و بسازد منم / آنکه دائم بی تو میسوزد من
 آنکه آتش زد به قلب من تویی / آنکه خاموش است و میسوزد منم 

از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ، یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم . . . 

 این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من ! 

دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . . 

آخر به چه کار من می آیند آفتاب و ماه !
 وقتی تو نباشی . . . 

 بغلم کـــــــن

   

آغوش بعضی ها علم را زیر سوال می برد !
 آنقدر آرامت می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد . . . 

وقتی بحثمون به بن بست رسید ، فقط بغلم کن . . .
 همین کافیه . . . ! 

تو را دوست دارم وقتی که میان غم گم میشوم و در آغوش تو پیدا میشوم . . .
تو را دوست دارم وقتی در میان دلتنگی ها درمیان چشمان تو پیدا میشوم . . .
تو را دوست دارم آن زمان که از صدای قلبت از خواب بیدار میشوم . . .
 تو را دوست دارم . . . 

آغوش تو سایه گاه خستگی من است آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم . دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو . . .
منی که خسته از دست خنجر روزگارم برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم . . .

 

من عاشقتم

   

آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه …
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود … 

مهربان چگونه از یاد میروی ؟ وقتی که بر صخره ی وجودم کتیبه ای ؟ 

 

گرمایی بوده ام همیشه ولی بین خودمان بماند ،

سرمایی میشوم …

وقتی پای آغوش تو در میان باشد … 

 

 نبوده ، نیست ، نخواهد بود !
عزیزتر از تو کسی برای من . . .
 

 

اگر از من بپرسید میگویم که ، گناه در خلوت را به تظاهر به تقوا ترجیح می دهم … 

 

خوش به حالت آدم ، خــودت بودی و حـوایت ،

کـسی نبود که حوایت را هوایی کند …

                
                                                                   

 قول

تو فقط با من باش …
من قول میدهم با خودم هم قطع رابطه کنم !

یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم

چه تو باشی چه نباشی “نگهش میدارم”

چـتر نمیخواد هوای بارونی..
تو رو میخواد لعنتی..
می فهمـی؟!

به یک “هستم”

به یک “نترس”

به یک “نوازش”

به یک “آغوش”

به یک “دوستت دارم”

خلاصه بگویم به “تو”

نیازمندم !

دوست داشتن یعنی

بیست نفر واست سالاد فصل سلطنتی درست میکنند…

لب نمیزنی…

ولی دووست داری تره ای رو بخوری که “اوون” هیچوقت واست خرد نمیکنه!

گاهی فقط بوی یک عطر

شنیدن صداش

خوندن اخرین smsش

یک تشابه اسم ،

برای چند لحظه !

باعث میشه دقیقاً احساس کنی ….

که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه … !

 

تراشکار ماهری شدم بسکه تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم ! 

 

به تو که فکر میکنم بی اختیار به حماقت خود لبخند میزنم

سیاه لشکری بودم در عشق تو و فکر میکردم بازیگر نقش اولم ، افسوس !


 سلامتیه تو

                                                            سلامتی پسری که میگه ما از اوناشیم که:
فشن نیستیم…
بابامون ماشین شاسی بلند نداره بیایم دنبالت…
مارک کفشمون دیگه آخرش کفش ملیه…
زیر ابروهامونم بدمون میاد نخ کنیم که دخترکش بشیم…
مارک تی شرتمونم هم دیگه آخرش یا هندونست یا تمساح…
نداریم هرشب ببریمت بیرون خرجت کنیم…
ولی
.
.
…وقتی میگیم دوستت داریم یعنی دوست داریم

 

 

 درد

     

 زندگی
چه با خلاف
چه بی خلاف
چه برخلاف
میگذرد …

آنکه واقعا تو را دوست دارد به ساز آرام بودنت کفایت میکند و هرگز نمیخواهد رقاصه ی سازهایش باشی …

تنها کسی که تنهات نمیزاره خودتی ؛ با خودت دشمنی نکن لطفا …

 

کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود …


زاهدانه ترین‌ حرفی‌ که‌ شنیده ام‌ :
در عشق‌ حقیقی ‌، روح‌ است‌ که‌ تن‌ را در آغوش‌ میگیرد !

مردا همه خوبن ، نامردا بدن …  

آدم لال باشه بهتر از اینه حرفِ مفت بزنه …


 نی نی

 

 لذت وقتیه که یه بچه کوچیک دستاشو دراز میکنه سمتت ، ینی بغلم کن …
هیچی اندازه این حال نمیده به آدم !                                             

دلم واسه اول دبستان تنگ شده

که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایسادی...

یه نفر میاد وبهت میگه:میای باهم دوست شیم   

                                                                          

کاش دلهامو به بزرگی بچگی بود

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را

از نگاهش می توان خواند   

 

 

 

 

 

 با تو بودن را میخواهم

 

 

 


 

 

 

  با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.

 

 

 

عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.

 


 

با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.

 

  

 

همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.

 

 

 

همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.

 

  

 

و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.

 

 

 

با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.

 

 

 

عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.

 

  

 

با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.

 

  

 

همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.

 

 

 

همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.

 

  

 

و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.

 

 

 

همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،

 

 

 

از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.

 

  

 

اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،

 

  

 

آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.

 

  

 

ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،

 

 

 

عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.

 

  

 

با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.

 

 

 

و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.

 

 

 

با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.

 

 

 

با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.

 

 

 

با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.

 

 

 

پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.

 

 

 نگاه

 

   برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست !  

برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من لبخند بزنم .

  تو فقط با من باش . . .

 من قول میدهم با خودم هم قطع رابطه کنم !   

 چه ناگهانی نگاهت را به نگاهم تعارف کردی !

و ناگهان عاشقت شدم . . .

 

       

 

 سلامتی

 دو پیک شراب یکی من یکی تو


سلامتی خودمون


سلامتی عاشقهای بی نشون


سلامتی اونی که دزدکی رفت تو قلب ما


سلامتی اونی که مارو از عاقل برد تو جمع دیونه ها


سلامتی چشات که میکشه ولی تاوان نمیده


سلامتی اونی که مارو تو قلبش راه میده 

 

 سیگار

                                                                          

 

 

 بارون ، بوی نم دار ، شب بیدار ، ساز سیگار ، دود گیتار !

 


این منم دوباره این بار ! سیگار پشت سیگار . . .

 


چهره ات روی دیوار ، چشمای مات و نم دار ، بغض در گلو گرفتار

 

!
دست به قلم بیدار ، یاد روز دیدار ، اسیر و بیمار ، تو و شراب و

 

گیتار . . .


دل زیر آوار ، خسته و بیزار ، آه بسیار ، دنیا تیره و تار . . . !

 


سیگار پشت سیگار . . .        

تعداد صفحات : 7
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد