شن

 

 همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
 من خود فرو میریزم … 

 هر سحر آفتاب من بودی
همه شب ها شهاب من بودی
ور شکستم بدون چشمانت
 تو تمام حساب من بودی . . . 

 دلم را پیش خود پابند کردی
ولی گفتی تو یک دنیای دردی
غرورم را شکستی بی تفاوت
 برو فکر کن همیشه خیلی مردی 
 

 قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار
گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم
 بی تو اینجا رو نمی خوام می رم و برنمی گردم 

مدتیــــست دلم شکســــته از همان جای قبلـی … !
کاش میشد آخر اسمــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی … !
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : “ پایــــــان ”
دلم خیـــــــلی گرفته اســـت…
اینجا نمیتـــــوان به کسی نزدیـــــــک شـــــــد…
 آدمهـــا از دور دوست داشتــــنی ترنــــد… 

 .
اینطور نمی شود
باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد
 غرق در فکرت شدن اصلا دست خودم نیست… 

 خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص …
 تلخ تلخ … 

گاهی تو …
گاهی یاد تو …
گاهی هم غم تو …
آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: