این بار سیگار را بکش، از طرفی که می سوزد ؛ تا بدانی چه میکشم

 
  آتشی از نگاهت می خواهم !
سالهاست که این نخ سیگار در دستم خاموش است…
 
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه آهی کوتاه…
بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه…
مثل خودم . . .
نفسم میگیره از زندگی اجباری…

سیگار میسوزد، کم میشود ، ولی تکرار میشود
من میسوزم…
کم میشوم…
ولی دیگر تکرار نمیشوم…
 

 وقتی دلم می گیرد

می نویسم برای تو

 اما همه می خوانند الا تو....... 

 

 هنوز هم ، حوالی خواب های


شبانه ام پرسه میزنی



لعنتی !!



دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر



بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم……  

 خدایا…
خیلی ها دلم و شکستند، دیگه تحمل ندارم…
 شب بیا با هم بریم سراغشون من نشونت میدم تو ببخششون… 

 

دیگه بهت نمیگم برو به جهنم …
 آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن که باید آدمی مثل تو رو تحمل کنن 

 

 

 وقتی که مرا دور میزنی یادت باشد که عشق را در میدان من آموختی !
دوباره به من خواهی رسید ، شک نکن…



برچسب‌ها:
 



برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: